دریادریا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

بزرگترین معجزه کوچولو

ویروس دست پا دهان!

1392/5/10 15:51
نویسنده : مامان هانیه
718 بازدید
اشتراک گذاری

دو هفته گذشته رو سه تایی با هم رفتیم مسافرت، اولش تهران و بعد هم همدان و بانه

اگه این ویروس لعنتی نبود سفر بهتری میشد. تا حالا بیماری خاص و جدی ای نگرفته بودی و اصلا فکر نمی کردم این ویروس لعنتی اومده باشه سراغت اونم تو سفر!

دو سه روز پشت سر هم تب میکردی زیاد نبود اما با حالت عادی ت هم فرق داشت. مرتب چکت می کردم اما اطرافیان می گفتن که تو زیادی حساسی و چیزیش نیست. روز سوم لثه هات هم قرمز و متورم شده بود. باز هم اصرار من که یه چیزیت هست و انکار دیگران که حتما دندون درمیاره و چیز مهمی نیست.

برای چندمین بار بهم ثابت شد که حس مادرانه هیچوقت اشتباه نمیکنه. به قول مریناز عزیز دست مادر بعد یه مدت میشه دماسنج و کوچکترین تغییر دمای بدن بچه رو حس میکنه.

روز بعد ویروس بدجنس خودشو نشون داد. به شدت بی اشتها و بی حوصله بودی و موقع آب دادن بهت دیدم که روی لبت یه آفت زده و تا شب این یکی شد چند تا...

کاش همه اون آفت ها توی دهن من درمیومد دخترکم. میدونی کی طاقتم تموم شد؟

وقتی که تو بغلم بودی و سعی میکردم آرومت کنم و تو بعد یه ماه که اصلا سراغ می می رو نمیگرفتی با ناله ازم می می خواستی... قلبم تیر کشید... خیلی جلوی خودمو گرفتم که بهت شیر ندم فقط خدا میدونه که چقدر سخت بود...

فرداش تعطیل بود رفتیم بیمارستان خوشبختانه کشیک متخصص اطفال داشت. تا تورو دید فهمید اوضاع از چه قراره. اونجا برای اولین بار فهمیدم که یه ویروسی به اسم دست پا دهان هست و تو بهش مبتلا شدی.

شربت و پماد و دهان شویه، جیغ ها و مقاومت های تو، بیحوصلگی و بی اشتهایی شد همراه سفرمون!

خدا رو شکر که دکتر درست تشخیص داد و داروها حالت رو بهتر کردن. خیلی لاغر شده بودی و الان تازه دو سه روزه اشتهات برگشته. منم دارم سعی میکنم دوپینگت کنم!

امیدوارم هیچ فرشته ای گرفتار بیماری نشه و هر کوچولویی هم که شده زود زود خوب بشه که خدا میدونه دیدن بیماری بچه چقدر سخته...

 


اگه خواستین راجع به این ویروس بیشتر بدونین میتونین اینجا رو بخونین:

http://www.ninisite.com/content/index.asp?contentID=372

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

ملیحه مامان پریا
10 مرداد 92 18:32
عزیزم خدا میدونه که چی به مامانت گذشته


واقعا...
صدف
12 مرداد 92 14:03
الهی بمیرم عروسک آخه چرا؟؟
خداروشکر که تشخیص دکتر درست بوده و زودی خوب شدی عسل خانم.
هانیه جون خیلی دلم میخواست میتونستیم یه قرار بذاریم . شماره هم ازت نداشتم که بتونم خودم باهات هماهنگ کنم . ببخش که نشد عزیزم

واقعا شکر
صدف مهربونم ممنون ایشالا دفعه بعد
هدی مامان مبین
17 مرداد 92 22:12
آخ قبلا یه چیزایی درباره ی این ویروس شنیده بودم..
خداروشکر بخیر گذشت...
خیلی سخته.....تنش تا همیشه سلامت

خدا رو شکر واقعا ایشالا هیچ بچه ای تنش اسیر بیماری نشه
مامان آراز
20 مرداد 92 16:25
عزیزمی کوچولو
مونایی
21 مرداد 92 2:43
خیلی اذیت شدین هاله.

خدا قوت عزیزم.

خیلی
خدا رو شکر که گذشت...
ممنون دوستم
شادی
4 شهریور 92 14:22
الهی بمیرم که انقدر اذیت شدی