دریادریا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

بزرگترین معجزه کوچولو

یک روز کاملا خشک!

1392/6/6 16:05
نویسنده : مامان هانیه
659 بازدید
اشتراک گذاری

13 روز پیش با همدیگه شروع کردیم به گذشتن از سومین خوان!

یعنی پوشک گیرون

یه هفته برنامه مو خالی کردم و روز قبلش دو تا شورت آموزشی و یه عالمه برچسب های رنگ و وارنگ گرفتم.

همون روز به خودم گفتم اگه یه روز کاملا خشک داشته باشیم که خودت دستشویی ت رو گفته باشی موفق شدیم ولی فکر نمیکردم به این زودی اتفاق بیفته! خودمو واسه دو سه هفته آماده کرده بودم!

 

دو سه روز اول واقعا سخت بود، کم مونده بود تسلیم بشم و بیخیال ادامه کار بشم. خوب شد که این کارو نکردم! تا روز چهارم انگار اصلا متوجه نمیشدی که چه اتفاقی داره میفته! بیشتر وقتمون توی دستشویی میگذشت! دو تا شورت آموزشی دیگه هم گرفتم چون یکسره باید میشستمشون و هنوز یکی خشک نشده اون یکی خیس میشد!!

 

جالب ترین صحنه ای که تو این چند روز اتفاق افتاد، اولین باری بود که دستشویی کردن خودتو دیدی! تو صورتت یه علامت تعجب گنده بود! یاد غل مراد افتادم تو سریال شبهای برره! گریه کرد اما نمیدونست گریه چیه دست میزد به اشکاش و میگفت اینا چین؟!! فهمیدم که داری کم کم متوجه اتفاق های اون پایین میشی!

 

روز چهارم یا پنجم بود که دوبار اومدی پیشم و گفتی مامان جیش ندارم! بردمت دستشویی و داشتی! عزیزم چی تو سرت میگذشت که برعکس میگفتی!

 

بقیه موقع ها رو به بهونه های مختلف میومدی: برچسب های متنوع، دستشویی بردن مامان که شده بود دختر تو، دستشویی بردن نی نی که اونم با تو مشغول آموزش بود و لگنش کنار توالت فرنگی تو!، مسابقه تو پوشیدن دمپایی ها چون تو عاشق پوشیدن دمپایی بزرگ ها هستی!، خوندن کتاب تو دستشویی، کشیدن سیفون و .....

 

خلاصه هر ترفندی که شنیده بودم و به ذهنم میومد انجام دادم!

تا اینکه دیروز بعد از 12 روز یه روز کاملا خشک رو گذروندیم. همه دفعه ها خودت خواستی که بری دستشویی. بعضی دفعه ها درخواست برچسب هم نمیکردی.

 

بازم سورپرایزم کردی دختر باهوشم. ممنون که اینقدر خوب همراهی میکنی تو گذشتن از این خوان ها! یکی یکی و انصافا این از همه شون سخت تر بود...

 

از همین تریبون مراتب تشکر خودم رو از همه دوستانی که تجربه شونو در اختیارم گذاشتن، عروسک نی نی و برچسب ها اعلام میکنم!!

 

میدونم که یه روز خشک به این معنی نیست که قراره همه روزهای بعد هم خشک باشن ولی مطمئن باش که تا آخرش کنارتم عزیزم.

 

تجربه های من تو این 13 روز که شاید به درد بقیه که هنوز شروع نکردن بخوره:



 

- صبر و حوصله، صبر و حوصله، صبر و حوصله....

 

- حتما از برچسب استفاده کنین خیلی کمک میکنه.

 

- برچسب های متنوع با اندازه های مختلف بگیرین و هر چند وقت یه تازه شو رو کنین!

 

- ترفندهاتونو یه دفعه رو نکنین بذارین همیشه یه چیز جذاب باشه که بخاطرش بیاد دستشویی!

 

- ترجیحا کسی دور و برتون نباشه موقع پروژه!

 

- صبر و حوصله، صبر و حوصله، صبر و حوصله....

 

- شرایطی رو فراهم کنین که موفقیت رو تجربه کنه اعتماد به نفسش زیاد میشه و بهتر همکاری میکنه.

 

- با برچسب ها قصه های مرتبط با دستشویی تعریف کنین.

 

- کتاب قصه های مرتبط هم عالی هستن.

 

- اگه ازتون میخواد از دستشویی بیرون برین به خواسته ش احترام بذارین. بیشتر موقع پی پی این اتفاق میفته. بهش بگین هر وقت تموم شد صدام کن!

 

- صبر و حوصله، صبر و حوصله، صبر و حوصله....

 

- سعی کنین دعواش نکنین اگه خرابکاری کرد!

 

- حتما از شورت آموزشی استفاده کنین این خیال خودتونو راحت تر میکنه و باعث میشه قدرت تحملتون بالا بره!

 

- در طول روز اصلا پوشک نکنین که تکلیفشو بدونه و گیج نشه. اگه شب هم دیدین میتونه خشک باشه شب هم دیگه پوشک نکنین. به نظرم این روندو سریعتر میکنه.

 

- صبر و حوصله، صبر و حوصله، صبر و حوصله....

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

سعیده
5 شهریور 92 12:06
هانیه عزیزم

ممنون بابت راهنمایی های خیلی خوبت

به امید موفقیت های بیشتر برای دریای عزیزت


خواهش میکنم عزیزم ممنون

عکس فرش
5 شهریور 92 12:20
خاطرات خود را به فرش تبدیل کنید... با سلام خدمت مامان و بابای گرامی... خدا بهتون ببخشه... تبدیل عکس به فرش در ابعاد گوناگون... تحویل درب منزل 09137290912 03614456265
الي
5 شهریور 92 12:48
آفرين به اين پشتكار مامان و همكاري دختر ناز ..وياناي منم خيلي خوبه تو اين قضيه اما هنوز واسه دستشويي بزرگه مشكل داره و بايد پوشك بشه نگرانشم ايشالا زودتر اين مورد هم حل بشه

اون یه کم دیرتر اتفاق میفته
ایشالا که زودتر اونم بگه
ملیحه مامان پریا
8 شهریور 92 16:17
مبارک باشه هانیه جان گذشتن از این ابر خان
واقعا صبر و حوصله حرف اول رو توی این پروزه میزنه
اگر اجازه بدی منم یک تجربه ام رو بگم که بعد از پوشک گیرون یادمون باشه چون مثانه نی نی هامون کوچیکه وقتی که میزنن زیر گریه ممکنه جیششون بریزه پس وقتی گریه میکنن سریع هوا رو داشته باشیم بدون اینکه خودشون بفهمن

تجربه جالبی بود مرسی
مامان آراز
10 شهریور 92 9:16
وای خوش به حالت

چقد سخته این مرحله


خیلی هم سخته
صدف
10 شهریور 92 14:50
هانیه جونم منم تقریبا یک ماهی میشه که پروژه رو شروع کردم . با جیج (به قول آراد) مشکلی ندارم ولی با پوپ همچنان درگیریم . یعنی مشکل یبوست و ترس از پوپ کردن همچنان ادامه داره .مراقب باش عروسک نازت با مشکل یبوست پیدا نکنه . موفق باشی دوست خوبم

راست میگی نگرانشم سعی میکنم آب بدم بخوره بیشتر!
هدی مامان مبین
11 شهریور 92 1:11
من مطمئن بودم خیلی زود موفق میشید...
احسنت به خانوم دکتر و دختر گلش
تبریکککککک


مرسیییییییییییی دوست خوبم