دلتنگی...
هنوز سنگینی دلتنگی های قبلی رو روی دلم حس می کنم که باید با یه دلتنگی دیگه روبرو بشم... هنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــوز دلم تنگه برای تکون خوردن های ناگهانیت وقتی توی شکمم بودی. اواین بار که تکون خوردنت رو حس کردم کاملا یادمه چقدر شیرین بود... سر کلاس بودم برای اولین بار معنی «به پهنای صورت لبخند زدن!» رو فهمیدم!! دیگه خودت میدونی که تا آخر اون کلاس هیچی متوجه نشدم جز حضور تو... هنـــــــــــــــــــــــــــــــــــوز دلم تنگه برای اولین خنده هات که خیلی هم کم اتفاق می افتاد! ناشیانه و کج و کوله اما برای من شیرین ترین لبخند دنیا بود... هنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو...
نویسنده :
مامان هانیه
14:25